آیا تا کنون به فیلم های کره ای و هندی دقت کرده اید؟ یعضی وقتها می گویند حتما در زندگی قبلی قلان کار خوب یا بد را کرده ای که در زندگی کنونی با چنین سرنوشتی روبرو شده ای (هر چند در دوبله فارسی کمی تغییر ایجاد می کنند). بیشتر مردمان خاور دور به تناسخ یا بازگشت دوباره معتقد هستند ( و البته تناسخ با عالم ذر متفاوت است، هر چند آن هم پذیرفتنی به نظر نمی رسد). و جالب اینکه بعضی وقتها این نظریه هر چند نه با نام تناسخ ولی در ایران از بعضی ها نیز شنیده می شود. مثلا یکی از آشنایان ما چیزی قریب به این نظریه را باور می کرد. به نظر او انسان با یک بار زندگی به شناخت واقعی جهان، خود و خدا نمی رسد و باید دوباره زندگی کند تا شناخت واقعی را به دست آورد.( زندگی یکبارش هم به اندازه کافی عذابی است علیم و فکر کنید آدمی مجبور شود چندین دور متوالی زندگی کند).
تناسخ انتقال روح پس از مرگ از جسمی به جسم دیگر است، این جسم می تواند جسم انسان (دوره ای مرد و دوره ای زن )، حیوان یا گیاه باشد. تناسخ تاریخچه ای به قدمت خود تاریخ دارد و از قدیمترین عقاید انسان به شمار می رود و به انسانهای بدوی باز می گردد. هر چند در طول تاریخ تغییراتی نیز به خود دیده است. در جریان تناسخ جسم فقط ابزار روح تصور می شود و جسم بی ارزشترین جایگاه را دارد. هندیان به دو نوع تناسخ معتقد بودند: 1) سام سارا: روح انسان تجسدهای زیادی را تجربه می کند، اما نوع زندگی یعنی اینکه آدم خوب و بد بودن تاپیری در زندگی بعدی ندارد و ممکن است روح در جسم یک حیوان یا گیاه تجسد پیدا کند(البته این عقیده ای قدیمی و منسوخ شده است). 2) کارما: در این نوع عقیده تجسد بعدی انسان را اعمال و پندار نیک و بد انسان تعیین می کند(تاریخ جامع ادیان، جان ناس). جالب این است که بدانید در عقیده تناسخ، انسان زندگی قبلی خود را به یاد نمی آورد و اگر قرار نیست که به یاد بیاوریم در زندگی قبلی خود تا کجا در تکامل افکار خود پیشرفته ایم و زندگی بعدی خود را دوباره از اول شروع کنیم پس این رفتن و برگشتن های متوالی به زندگی به غیر از چرخه ای بیهوده چه فایده ی دیگری دارد؟ و به جز رنج های متوالی که انسان به دوش می کشد ثمره ای ندارد.
عقیده به تناسخ در دوره ای از تاریخ در یونان باستان نیز دیده می شود و به اسطوره ای باز می گردد. دیونوسوس فرزند زئوس و پرسه فونه (خدایان یونان) است که در هنگام کودکی تیتانها (غولهایی که پیش از خدایان در زمین بودند) او را بلعیدند و زئوس که فقط قلب او را نجات داده بودند بلعید و تیتانها را نابود کرد و از خون قلب او و خاکستر تیتانها انسان را آفرید (متفکران یونان، گمپرتس) و به همین دلیل روح انسان را آلوده به گناه می دانستند. همین گناه نخستین به نوعی دیگر در باورهای مسیحیان نیز وارد شد.